استان الانبار
استان «الانبار» در غرب عراق واقع شده و از جمله استانهای بزرگ عراق از حیث مساحت تلقی میشود، به گونهای میتوان گفت، این استان یک سوم مساحت عراق را با 500.138 کیلومتر مربع به خود اختصاص داده است و جمعیتی بالغ بر یک میلیون و 900 هزار نفر – براساس آمار ژوئن سال 2013 میلادی – نفر را در خود جای میدهد.
این استان از لحاظ جغرافیایی از شمال به دو استان «صلاح الدین» و «نینوا» و همچنین از ناحیه شمال غربی با کشور سوریه، از غرب با اردن، از شرق با بغداد، از جنوب با عربستان سعودی و از جنوب شرقی با دو استان کربلا و نجف همجوار است. این استان متشکل از 8 شهرستان به نامهای القائم، عانة، راوة، حدیثة، هیت، الرمادی، الفلوجة و الرطبة است.
بیش از 95 درصد جمعیت استان الانبار که نامی فارسی از زمان ساسانیان دارد؛ چرا که انبار سلاح و مواد غذایی سپاهیان ساسانی بود، سنی هستند. رمادی مرکز استان الانبار و «فلوجه» دومین شهر پرجمعیت آن است.
ریشه یابی حوادث الانبار
تا پیش از سرنگونی رژیم بعث در عراق، استان الانبار از پایگاههای مهم «صدام حسین» و حزب «بعث» بود؛ چرا که هم سنی بودند و هم عرب، بر خلاف کُردها که سنی بودند، اما عرب نبودند. لذا مورد توجه صدام و حزب حاکم منحل بعث بود و از صنعتیترین مناطق عراق در آن زمانه به شمار میآمد. از این رو، کانون مقاومت در برابر سقوط نظام سیاسی زمان صدام و شکلگیری سامان سیاسی جدید در عراق، در مواجهه با آمریکاییها بوده است. الانبار تا مدتها تقریباً مکانی بکر و امن برای بازماندگان حزب بعث، پناهگاه صدام و نیروهای امنیتی - اطلاعاتی رژیم صدام بود که این گروهها از طریق الانبار به کشورهای همسایه غربی خود برای سلاح و پول و... دسترسی داشتند.
به همین دلیل استان الانبار با اشغال عراق از سوی نظامیان آمریکایی و شماری از کشورهای غربی در سال 2003 میلادی و براندازی نظام بعث و دستگیری صدام حسن به پایگاه و دژ مقاومت علیه اشغالگران آمریکایی و غربی در عراق به شمار می آمد و آمریکاییها در این استان متحمل خسارات سنگینی از جمله در شهر «فلوجه» شدند که به پایگاه و کانون سرکش و طغیان علیه نظامیان آمریکاییهای در این دوره تبدیل شده بود.
با خروج نظامیان آمریکایی از عراق، استان الانبار همچنان پایگاه و دژ گروهکهای شبه نظامی باقی ماند که اغلب آنها وابسته به گروه تروریستی القاعده و بازماندگان رژیم بعث بودند. در واقع این گروهها در زمان اشغال نظامی عراق برای خارج کردن نظامیان آمریکایی و غربی به اصطلاح مبارزه میکردند، اما با خروج نظامیان آمریکایی از عراق و روی کار آمدن دولت منتخب در این کشور، به نظر میرسید که دیگر بهانهای برای حضور این عناصر وجود نباید در عراق وجود داشته باشد، به همین دلیل تبدیل به کانونهای خفتهای شدند تا با به دست آوردن فرصت مناسب فعالیت خود را مجدد آغاز کنند. اگرچه در این برهه گروههای وابسته به القاعده که دارای افکار و اندیشههای سلفی – وهابی و وابسته به عربستان سعودی بودند، فعالیتهای تروریستی خود را علیه دولت منتخب عراق که دولتی شیعی بود، ادامه دادند که از جمله این گروهها «امارت اسلامی عراق»، شاخه گروه تروریستی القاعده در عراق بود که بعدها و با آغاز بحران سوریه با تغییر نام خود و تبدیل آن به «امارت اسلامی عراق و شام» ضمن ادعای تاسیس امارت اسلامی در دو کشور عراق و سوریه به اختصار خود را «داعش» نامید.
آغاز اعتراضهای مردمی الانبار
در اواخر سال 2012 بود که ناآرامیهایی در استان الانبار شکل گرفت و مردم این استان در اعتراض به سیاستهای «نوری المالکی»، نخست وزیر عراق راهپیماییها و تحصنهایی را در مناطق و شهرهای مختلف این استان برگزار کردند که ورود نیروهای امنیتی به صحنه و تلاش برای متفرق کردن این اعتراضها و تحصنها را درپی داشت که در مواردی به درگیری و زد و خورد میان دو طرف منتهی شد.
جرقه آغاز اعتراضات در غرب عراق پس از آن آغاز شد که 10 نفر از محافظان «رافع العیساوی»، وزیر سابق دارایی عراق متهم به دست داشتن در اقدامات تروریستی شدند که العیساوی پس این امر با ایجاد جنجال مردم را برای برگزاری تظاهرات تشویق کرد.
اگر بخواهیم به دلایل این اعتراضها اشاره کنیم، باید به نکات زیر توجه کنیم:
- بافت قومی و مذهبی عراق شباهتهای زیادی با سوریه دارد. 605 کیلومتر مرز مشترک بین سوریه و عراق که حدود 500 کیلومتر از آن، مناطق بیابانی است. محافظت از این مرز طولانی با در نظر گرفتن عمر کوتاه حکومت مرکزی عراق در دوره پس از صدام حسن، بسیار دشوار است. مسئله هنگامی حادتر میشود که بدانیم عمده ساکنان مناطق مرزی مذکور، با مرزنشینان سوری همکیش میباشند. عراق کشوری است که از 80 - 75 درصد عرب، 20 - 15 درصد کرد و حدود 5 درصد ترکمن، آشوری و غیره تشکیل شده است. از نظر بافت مذهبی، این کشور دارای 65 - 60 درصد شیعه، 37 - 32 درصد سنی و کمتر از 3 درصد مسیحی است. در سمت مقابل، سوریه دارای حدود 90 درصد عرب و 10 درصد کرد و ارمنی و غیره است. ساختار مذهبی سوریه درست نقطه مقابل عراق است؛ یعنی تقریباً 74 درصد مذهب اهل سنت، حدود 16 درصد شیعه علوی و دروزی و 10 درصد مسیحی را در درون خود جا داده است. بنابراین طبیعی است که اهل سنت ساکن این مناطق به نوعی خواهان جدایی از دولت مرکزی باشند، صرف نظر از اینکه هدف از این جدایی چیست و در ادامه خواهد آمد.
- دلیل دیگری که زمینه ساز شروع بحران الانبار شده این بود که عراق هنوز در فرآیند گذار به دمکراسی و حاکمیت مردم به سر میبرد. اعتراضات مردم الانبار بیشتر در چارچوب بیان مطالبات آنها از دولت مرکزی عراق برای مشارکت دادن فعالانهتر مردم آن استان در فرآیندهای سیاسی و اقتصادی عراق است، در حالی که گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) در پی بهرهبرداری از آن بود.
- در این میان، یکی از دلایل اصلی نارضایتی مردم الانبار، مسائل ادراکی-روانی است؛ چرا که در دوره صدام حسین این استان جایگاه برجستهای در امور کشوری داشت، اما در دوره جدید که به تناسب سهم جمعیت در عراق تقسیم قدرت شده است، با مقایسه گذشته با حال، نوعی محرومیت نسبی را حس میکنند که در نگرش آنها نسبت به روندهای سیاسی عراق تأثیر عمیقی گذاشته است.
- از سوی دیگر، به واسطه تحریکات بازماندگان بعثی (که الانبار از پایگاههای اصلی آنهاست) آینده این استان طوری به تصویر کشیده میشود که وضع مردم آن وخیمتر خواهد شد.
ذهنیت مردم سنی مذهب عراق به گونهای شکل داده شده که شیعیان و کردها در پی به حاشیه راندن سنیها هستند و با ارجاع قدرت سنیها به زمان صدام حسین و مقایسه آن شرایط با وضعیت حال، نوعی نارضایتی را به وجود میآورند که در واقع نوعی محرومیت نسبی نشات گرفته از عوامل ادراکی-روانی را ایجاد میکند.